عشقی که در لجنزار حاشیه شهر پیدا شد
به گزارش مشهد فوری، مرد جوان در حالی که بیان می کرد چهار سال است مواد مخدر را در گورستان بدبختی دفن کرده ام به کارشناس اجتماعی کلانتری پنجتن مشهد گفت: «مهدیه»، هم بازی دوران کودکی ام بود روزهای زیادی دستش را می گرفتم و کنار حوض بزرگ خانه مادربزرگ می چرخیدیم گاهی شب ها کنار حوض بزرگ می نشستیم و داخل آب به تصویر ماه زیبا چنگ می زدیم هرکدام از ما دوست داشت زودتر ماه را تصاحب کند اگرچه با این کار ماهی های قرمز فرار می کردند اما خنده های ما موجب شادی بزرگ ترها می شد.
روزگار شیرین کودکی آرام آرام سپری شد و من هر روز بیشتر عاشق مهدیه می شدم همواره در کنارش بودم تا از چیزی نرنجد. از دوران نوجوانی، رویای زندگی مشترک با مهدیه هیچ گاه از ذهنم پاک نمی شد. دیوانه وار دوستش داشتم و احساس می کردم او نیز همین احساس را به من دارد تا این که عازم خدمت سربازی شدم.